از مقدمهی نویسنده: گویا برای چاپ این مجموعه، به شکل خیلی ناخودآگاه و خودجوش، بارها و بارها به این جملهی احمد محمود «سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم، ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند» فکر کردهام و سراغ داستانها و نمایشنامههای قدیمیام رفتهام و احتمالاً هم تصور بنده این بوده که در گذشته همهچیز بهتر بوده؛ اما از شما چه پنهان، ترس از آینده هم نقش مهمی را در چاپ این مجموعه ایفا کرده است؛ چرا که از یک جایی به بعد احساس کردم که بعد از سالها، بالآخره باید نوشتههای قدیمی من هم چاپ شوند، نه به این خاطر که به خودشیفتگی دچار شدهام و با خودم فکر کردهام که در صورت چاپ نشدن اثر من دنیای ادبیات میلنگد، نه؛ بلکه به این خاطر که با خودم اینطور فکر کردهام که با پیشرفت هوش مصنوعی معلوم نیست که در آینده، من و خیلی از انسانهای دیگر باز هم بتوانیم چیزی بنویسیم. اصلاً حتی اگر هم بتوانیم چیزی بنویسیم، معلوم نیست که هوش مصنوعی بهتر از ما باشد یا نه، یا اینکه مردم ما را ترجیح بدهند یا نه. پس تا فرصت هست و مردم نوشتههای انسانها را میخوانند، بهتر است که من هم نوشتههایم را چاپ کنم...